Wednesday, July 18, 2007

پرسش‌هايي از پوپر 1

قصد دارم گفتگوي «هِرلينده کولبل»، هنرمند و عکاس سرشناس آلمانی، با جناب پوپر را در چند قسمت ارائه كنم، به نظرم پرسش و پاسخ سودمندي است اما قضاوت با شما. ضمناٌ زحمت ترجمه اين گفتگو با آقاي خسرو ناقد بوده است
آقای پروفسور پوپر، شما در دوران دبيرستان، تحصيل در مدرسه را رها کرديد و تصميم گرفتيد که بدون آموزگار تحصيل کنيد، چرا؟
مدرسه برای من عجيب کسل کننده و ملال آور بود. در زندگی هرگز چنين احساسی نداشتم؛ فقط در مدرسه بود که احساس ملال می‌کردم. يکنواختی و ملال انگيزی مدرسه برايم تا حدی زياد دردآور بود. البته اين تنها علت ترک دبيرستان نبود. اختلافات بسياری هم با ديگر شاگردان و همچنين آموزگاران در ميان بود که به صلح طلبی من ربط داشت؛ آن‌هم در سال 1918 ميلادی، يعنی درست پس از پايان جنگ جهانی اول. اما بيش از اين ميل ندارم به اين موضوع بپردازم
شما در دوازده سالگی برای نخستين بار کتابی پيرامون مسايل سياسی مطالعه کرديد و به مارکسيسم علاقه مند شديد؛ ولی چيزی نگذشت که در هفده سالگی ضد مارکسيسم شديد. چه چيز باعث شد که شما در نوجوانی و با ديدگاهی چنان انتقادی به مسايل سياسی دلبستگی پيدا کرديد؟
نمی‌دانم که شما اطلاعات خودتان را از کجا به دست آورديد که می گوييد من نخستين بار در سن دوازده سالگی کتابی در مورد مسايل سياسی مطالعه کردم؟ من خودم از اين موضوع بی‌خبرم. شايد منظورتان کتاب جالب و مطلقاً بی آزار نويسنده ی آمريکايی «ادوارد بلامی» است؛ رُمانی به نام نگاهی از سال 2000 به سال 1887، اين کتاب را «سياسی» خواندن مثل آن است که ما کتاب «دور دنيا در هشتاد روز» اثر نويسنده‌ی فرانسوی «ژول ورن» را هم سياسی بناميم. اما علت علاقه ی من به مسايل سياسی بيشتر در اثر وقوع جنگ جهانی اول در سال 1914 ميلادی بود. اعضای خانواده‌ی ما همگی صلح طلب بودند و برای من مشخص بود که جنگ - خاصه در دوران ما - ناگزير بی‌رحمانه و غيرانسانی خواهد بود. از اين رو طرفداری و استقبالی که در آن زمان از جنگ می‌شد برای من ترسناک و نشانه‌ خام انديشی بود. من در اوايل سال 1919 ميلادی کمونيسم شدم؛ چرا که کمونيست های روسی در «برست - ليتوسک» با متحدين قرارداد صلح منعقد کردند. اين که چطور 10 هفته بعد ضد مارکسيسم شدم، در کتاب زندگينامه‌ام شرح داده‌ام
آقای پروفسور پوپر، می‌گويند شما نه روزنامه می‌خوانيد و نه تلويزيون تماشا می‌کنيد. به راديو هم گوش نمی‌دهيد. امروز ديگر دلبستگی و علاقه‌ای به سياست نداريد؟ و يا آنکه معتقديد بهتر است از مسايل سياسیِ روز به کنار باشيد
من مقالات روزنامه‌ها را فقط زمانی می‌خوانم که يکی از همکاران و يا دوستانم به من توصيه کند که لازم است بخوانم. از اين رو هيچ روزنامه‌ای را مشترک نيستم؛ فقط چند نشريه علمی و تخصصی به دستم می‌رسد. تلويزيون هم ندارم و شايد در طول سال يک دوبار به راديو گوش دهم. حال شما علتش را می‌خواهيد بدانيد؟ برای آنکه اوقاتم به هدر نرود و تا حدی زيادی هم از دردسر و ناراحتی به کنار بمانم. اين موضوع کاری به کنارگيری از «مسايل سياسی روز» ندارد؛ چرا که من هرگز در اين مسايل مشارکت نداشتم. از طريق دوستانم باخبر می‌شوم که در دنيا چه می‌گذرد

No comments: