Wednesday, July 4, 2007

غفلت

از مفهوم غفلت، غافل بودم تا اينكه در رصد مفاهيم، به واژه غفلت رسيدم، واژه‌اي كه مفهوم آن همواره با ماست، مايي كه به تعبير عطار آشفته‌ايم و در وادي روزگار عمر به غفلت مي‌گذرانيم
روزگاريست اي دل آشفته كار*** تا به غفلت مي‌گذاري روزگار
شايد به قول اوحدي نگارش اين سطور (جايي چنين)، خود غفلتي ديگر باشد از (جايي چنان) مطلب ديگر
دل ز غفلت بسته در جايي چنين *** وآنگه از جايي چنان افتاده‌اي
به نظر مي‌رسد غفلت امروز ما ريشه در ديروز ما داشته باشد به عبارتي ديگر ما حاصل هرآنچه هستيم كه ديروز انجام داده‌ايم، اگر ديروز غفلت كرده‌ايم، پس امروز حاصلي نداريم و هر آينه كه امروز غفلت كنيم، فردا نيز بي‌حاصل خواهيم بود، به عبارت حميد مصدق
بهتر آن است كه غفلت نكنيم از آغاز
صائب نيز در همين باب پرسش سودمندي طرح مي‌كند؟
ز صبح صادق پيري چه فيض خواهم برد؟*** مرا كه بهره بجز غفلت از جواني نيست
و خود پاسخ مي‌دهد كه
عمر باقي مانده را صائب به غفلت مگذران** تا به كي گويي كه روز و روزگار از دست رفت؟
معترفم كه عمر به غفلت گذرانده‌ام غفلت از شادي، غفلت از غم، غفلت از طبيعت، غفلت از دانستن، غفلت از يادگيري، غفلت از كودكي، نوجواني و جواني و حال در ميانه عمر باز هم غفلت، غفلت از ارائه كاري موثر و سودمند و غفلت از ... پس پند سعدي را باز همي‌خوانم تا شايد شما غافل نباشيد
چو ما را به غفلت بشد روزگار*** تو باري دمي چند فرصت شمار

3 comments:

Anonymous said...

نميدونم از اين نكته غافل بودي يا نه كه هر چي مطلب رو اين وب بلاگ گذاشتي همه يكشنبه ها و چهارشنبه ها بوده، اينها روزهايي است كه به مجموعه شير مي دهند و شير هم نشانه و نماد معرفت هستش و معرفت پاك كننده جهالت و غفلت. پس وب بلاگت را به فال نيك مي گيرم.

Anonymous said...

مطلب غفلت را خواندم خواستم اعتراف كنم كه من هم غافلم

Anonymous said...

سلام
به رسم بچه های وبلاگ مرسی که به من سر زدید
اما در مورد کامنتی که گذاشتید که هنوز نگرفتید دارم از چی دفاع می کنم؟ من اصلا از هیچی دفاع نکردم چون کارم دفاع کردن نیست من بیشتر علاقمند به زیر آب زدن همه چیز هستم و توی اون مطلب هم بیشتر حرفم این بود که به جای این همه داد و بیداد در مورد مسائل یه ذره متفاوت به همه چیز نگاه کنیم و بیشتر حرفم روی دوستای وبلاگیم بود که توی وبلاگاشون هرز چندگاهی در این خصوص مطالبی رو می نوشتند و موضوع رو نقد خصمانه می کردند و اینکه بازم خوشحال می شم بهم سربزنید و به شما توصیه می کنم که غفلت نکنید که مایه خسران است
هر چند که در مورد پستتون متعقدم که غفلت کردن جز زندگی ماست به حکم انسان بودنمان و اینکه همین غفلت هاست که ما رو میسازه و اینکه من هر چی سعی کردم انصافا مصرع دوم سعدی رو نفهمیدم.
منظورش که به ما نبود ؟؟